اطلاع از بروز شدن
دوشنبه 92 اردیبهشت 2
لیست کاندیداهای روزافزون ریاست جمهوری و ثبت نامیهای شوراهای شهر را که نگاه کنی میبینی که خیلیها به میدان آمدهاند... از دکتر و مهندس و روحانی گرفته تا هنرمند و ورزشکار و مجری تلویزیون... از فرزند مقامات گرفته تا فرزند شهید و همسر جانباز... و بالاخره از کارمند و کاسب گرفته تا عابر بیکار کوچههای توهم....
این امر نشان میدهد که دورهی هشت سالهی گذشته اگر هیچ حسنی برای کشور نداشته است، لا اقل یک حسن اساسی داشته که اعتماد به نفس مردم را در حد نمیدانم چی (یک چیزی که قابل دسترس نباشد) بالا برده و همه فهمیدهاند که که ادارهی مملکت چندان هم که فکر میکردند کار سختی نیست...
کرامات هشت سالهی دولت کریمه به مردم فهماند که ادارهی امور هیچ نیازی به تجربه و تخصص و مشورت با کارشناسان و داشتن سوابق مدیرتی کلان و... ندارد. همین که از جنس مردم باشی کافی است و میتوانی چشمانت را از هرچه جز یافتههای شخصی ببندی و بی محابا به پیش بتازی.
خب انصاف بدهید با این اوضاع حق مسلّم تک تک مردم است که احساس تکلیف!! کنند و برای ادارهی کشور داوطلب شوند. من ماندهام چرا خواص به این حس مقدس تکلیف میخندند؟
پ ن: دیشب مادر بزرگ همسایه بغلی اوستا غلام به خوابم آمد... نردبانی را گرفته بود تا من از آن بالا بروم، اما من میترسیدم و پا بر آن نمیگذاشتم. صبح با یکی از جماعت «از ما بهترون» تماس گرفتم. مژدهام داد که آن مرحومهی مغفوره راه رسیدن به مراتب عالیهی ادارهی امور مملکت را نشانم داده است و اینک تکلیف من است که برای نجات امت اسلام به پا خیزم!!!.
ادامهی ماجرا: وقتی این از ما بهترون دلهره و ترسم را دید، دلداریام داد که همواره به عنوان خوابگزار اعظم در کنارم خواهد ماند و امورات را رتق و فتق میکند. از دیشب تا حالا مدام درِ گوشم زمزمه میکند و اطمینان خاطرم میبخشد که: نترس دادا! گیریم که اوضاع خوب نشه دیگه از این که الان هست بدتر که نمیشه...